نویسنده: دکتر عزیزالله جوینی*



 
محفوظ در کتابخانه سن ژوزف بیروت

پیش درآمد

مقاله ای که اکنون به نظر استادان و بزرگان زبان و ادبیات فارسی می رسد درباره دستنوشته ی نو پیدا شده شهر بیروت است که بنده پیش از این در سال 1388 بنا به سفارش سردبیر محترم مجله ی نامه ی بهارستان نقدی بر این دستنوشته نوشتم که در آن هنگام شانس چاپ شدن را پیدا نکرد البته قضاوت بنده بر حسب آن چند برگی بود که همکار محترم آقای دکتر موسوی از بیروت با خود آورده بودند. سپس بنده این مقاله را جایی برای چاپ شدن نفرستادم و با خود گفتم باشد تا روزی که این دستنوشته به صورت چاپ عکسی (فکسیمیله Fac-simile) چاپ شود، بعد آن را جایی منتشر کنم. که اکنون آن کتاب چاپ و منتشر شده و نام دانشمندانی چون ایرج افشار، محمود امید سالار (ساکن آمریکا) و نادر مطلبی کاشانی در پشت جلد دیده می شود.

چکیده ی دست نوشته

این دست نوشته در «مکتبه الشرقیه» وابسته به دانشگاه بیروت است که نشانه هایی از یک اثر کهن را دارا می باشد که از نظر خط و نقطه گذاری و سایر جهات تا اندازه ای خوب و ممتاز است.
در مورد این دستنوشته در نامه ی بهارستان (سال هشتم و نهم 1387-1386 پاییز 1388) مقاله ای از استاد دکتر خالقی مطلق نوشته شده بود که جای جای از نقد این استاد را نقل می کنم و سپس پاسخ خود را می آورم. البته نقد استاد خالقی در آن شماره ی نامه ی بهارستان بسیار عالمانه و نیز بسیار گسترده و ژرف نوشته شده که هر کس از استادان که نامه ی بهارستان بدستش می رسد می تواند بنگرد و آگاه شود که قابل احترام است.
آنچه که باید در این دستنوشته به آن بپردازم بدین قرار خواهد بود:
1- نشانه گذاری و مشکول بودن حروف واژه ها در نسخه بیروت.
2- سقط هایی که در دستنوشته اتفاق افتاده.
3- پس و پیش بودن کلمات در یک بیت دستنوشته.
4- توضیح درمورد چند واژه و اغلاط متن، مانند: پرمایه یا بَرمایه، نشنود یا بشنود در یک بیت، مانید یا مانند، کجا کز جهان جوش و پرستش یا ترسش.
5- آسیب دیدگی ابیات در آخر صفحات این نسخه.

اما نشانه ها و حرکات حروف:

در این دستنوشته نقطه گذاری بسیار دقیق انجام گرفته و حرکات زیر و زبر و پیش را در جایی می گذارد که خیلی لازم و ضروری می باشد. بر روی واژه های ؛ چنین، چنان، سخن و مانند آن که در چاپ های اخیر شاهنامه: «چنین، چنان، سخن» می نویسند، هیچ ضبطی وجود ندارد. در این بخش در سه مورد گاف را به سه نقطه بر روی آن از کاف تازی جدا می کند. مانند «کنک» که در همه ی فرهنگنامه ها و یشتها (ج1، ص 218 و 219) آن را با دو گاف ضبط کرده اند لیکن دکتر خالقی آن واژه را «کنگ» با کاف و گاف قرائت کرده (مجله ی بهارستان ص 10 شماره ی قبل) و نوشته اند کاتب «حرف گ را غالباً با یک سرکش می نویسد ولی گاه زیر آن سه نقطه می نهد؛ کنک=کنگ، کرکُ=کرگ»(پایان). اما عقیده بنده این است که سه نقطه را بر روی سرکش نخست که گاف است نه کاف قرار داده و سرکش دوم بنابر قاعده ی زبانی خودبخود پس از نون غُنّه گاف تلفظ می شده و نیاز به سه نقطه نداشته، پس نگذاشته است. بیت چنین است (ص 5 عکسی هست سطر آخر):
چو بر پهلوانی سخن راندند
همی گنگ دز هوختش خواندند
و‌«کرگ» نیز ه به معنی کردگدن است کاتب اصلی به اشتباه سه نقطه را بر سرکش نخست قرار داده و بیت بدین گونه (ص 7 عکس شش سطر به آخر مانده):
برآشفت ضحاک برسان کرگ
شنید ان سخن آروز کرد مرگ
و کاتب نسخه باز هم اشتباه دیگری کرده در این بیت (ص 12 عکس سطر 7):
اگر شاه را این چنین است کام
نشاید زدن جز بفرمانش گام
وی سه نقطه را در مصراع نخست بر سرکش «کام» بمعنی آرزو نهاده، نه دوم که گاف است. اضافه می کنم که در رسم الخط قدیم سه نقطه که بر روی «ک» و «ف» می گذاشتند انگاه «ک» را گاف و «ف» را بین «ف» و «واو» تلفظ می کردند.

2- سقط هایی که در این دست نوشته اتفاق افتاده است:

با مقایسه با متن فلورانس گاهی یک بیت یا چند بیت در ین دستنوشته نیامده، چنان که در (ص 3 عکس سطر 7) بیروت پس از این بیت:
زهر کشوری مهتری را بخواست
که در پادشاهی کند پشت راست
که یک یت در متن فلورانس افزوده شده، ماند (ج، ب 202-ضحاک):
بزرگان فرزانه گرد آمدند
از اخترشناسان و مردان مرد
یا در (همین صفحه سطر14) بیروت پس از بیت:
خروشید و ز دست بر سر زشاه
که شاها منم کاوه ی دادخواه
می بینیم که در متن فلورانس 13 بیت آمده که در متن بیروت نیست و بنابر آمار دکتر خالقی (ج 1، ص 67) پاورقی (ش 18) این چند بیت در نسخه های:‌«ف، س، لن، ق (2)، لی، پ» نیز آمده، و در نسخه ی «ق و ل(3)» در کناره ی افزوده اند، ضمناً این ابیات افزوده در چاپ مسکو در ملحقات و در چاپ دکتر خالقی در پانوشت با نسخه بدل ها چاپ شده است. اکنون دو سه بیت آن را اینجا می آوریم (فلورانس، ج1، از بیت 220 به بعد) که پس از «خروشید و زد دست بر سر ز شاه...» بدین گونه است:
بده داد من کامدستم دوان
همی نالم از تو برنج روان

اگر داد دادن بود کار تو
بیفزاید ای شاه مقدار تو

ستم گر نداری تو بر ما روا
بفرزند من دست بردن چرا
تا:
بحال من ای تاجور درنگر
میفزای بر خویشتن دردسر

3- پس و پیش بودن ابیات متن و یا کلمات در یک بیت این دست نوشته:

می بینیم در یک بیت، واژه ها پس و پیش، نسبت به متون دیگر آمده. این گونه آشفتگی ها را باید از عوارض و حافظه گرایی دانست که بنا به سنتی در گذشته پسندیده بوده و هر کس که ابیات بیشتر یا مطلب بیشتر در حافظه داشت وی را عالم و دانشمند بلامنازع می دانسته اند که هنوز این روش در جامعه ی ادبی ما کم و بیش حاکم است. دیگر محمد بن عبدالوهاب قزوینی نداریم که بگوید اگر من سوره ی قل هو الله احد را بخواهم بنویسم بی گمان قرآن مجید را باز می کنم و از روی می نویسم که مبادا اشتباهی رخ بدهد. بودند کسانی که بر این بباور نادرست بودند. از این روی آن استادان چند اثر اندک باقی مانده آن هم از مزایای پژوهش و تحقیق تهی است. اکنون دو سه بیت برای خوانندگان گرامی به عنوان مثال ذکر می کنم تا خود از این گونه ابیات بیاد بیاورند که چه قدر فراوان است و بدانند که غالباً همه ی اختلاف نسخه ها از همین جا برخاسته است، ثلاً (ص 1 سطر 14) در دستنوشته ی بیروت آمده:
چو ضحاک بشنید بگشاد گوش
ز سخت اند راتفاد و زو رفت هوش
که متن چای فلورانس (ج1، ب 106-ضحاک):
چو بنشید ضحّاک بگشاد گوش .........
یا (ص 3 سطر 7)بیروت گوید:
چنان بد که یک روز بر تخت عاج
نهاده بسر برز پیروزه تاج
که در متن فلورانس (ج1، ب200-ضحّاک):
........... بسر بر نهاده ز پیروزه تاج
باز در این بیت (ص1سطر11)از دستنوشته آمده:
بدو گفت ضحّاک ناپاک دین
چرا بنددم ازم نش چیست کین
که در متن فلورانس (ج1، ب101-ضحّاک):
... چرا بنددم چیست از منش کین
می بینم که با نیروی حافظه گاهی مصراع ها را هم سر و ته کرده اند که شاهد زیاد است و نیاز به آوردن نیست.

4- توضیح درباره چند واژه و اغلاط متن این دست نوشته:

-(ص 1 سطر 2) از دست نویس نو یافته:
وگر نشنود بود نیها درست
بباید همیدون ز جان دست شست
در (ص 224، نامه ی بهارستان شماره 2) استاد خالقی مطلق نوشته اند: «ب 2/3 در نادرستی نویسش فلورانس (بشنود) جای تردیدی نیست ولی باید آن را بحساب سهو قلم کاتب گذاشت».(پایان سخن) و در کتاب چاپ شده ی دکتر خالقی (ج1، ص 60، ب 79) نیز «و گر نشنود بودنی ها-» است سپس در پانوشت (ش 14) آورده: «فلورانس، طوپقا پوسرای، قاهره، پاریس، آکسفورد، برلین: بشنود...».
اما به نظر بنده در معنی بیت باید فعل مثبت باشد نه منفی، زیرا «موبدان که از ترس ضحّاک دهانشان خشک و رخسارشان پر آب شده بود به یکدیگر گفتند که اگر این راز را (خوابی که ضحّاک دیده بود) براستی بر زبان آوریم وی ما را خواهد گشت و اگر وی از سرنوشت خود آگاه شود و آن را از ما بشنود دیگر ما باید ی درنگ دست از جان بشوییم» چنانکه می بینیم باید فعل را «بشنود» (مثبت) بخوانیم نه منتفی.
-(ص 1، سطر 9) از دستنویس بیروت:
هنوز آن سپهد ز مادر نزاد
نیامد گه ترسش و سردباد
بعد دکتر خالقی در پانوشت (ش13) از مجله بهارستان آورده: «فلورانس، بریتانیا، خالقی: پرسش» می باشد و پیش از این در متن چاپی خود (ج1، ص 61، ب 93): «پرسش» و در پاورقی (ش 13) از سه نسخه ی فرعی: نیامد گه ترسش و سردبادـ» آورده بود.
لیکن در مجله (ص 224-3 ب 13/17) نوشته: نویسش «پرسش» بمعنی مؤاخذه و بازخواست، برنویسش «ترسش» برتری آشکار دارد.(پایان سخن).
اما نظر بنده این است که «پرسش» در این جا به معنی جستجو است و از این و آن پرسیدن باشد که این کودک در جایی زاده است یا نه (این داستان شباهت کامل به داستان فرعون و موسی دارد) نه که پرسش بمعنی مؤاخذه می باشد.
-(ص1، سطر 13) از آن دستنوشته:
یکی گاو پرمایه خواهد بدن
جهان جوی را دایه خواهد بدن
دکتر خالقی در صفحه 225 مجله نوشته اند: «19، ب 20/25، ریخت درست و کامل نام این گاو «برمایون» است که فردوسی آن را به نیاز وزن «برمایه» کرده است. ولی دردست نویس های شاهنامه «پرمایه» شده و در آن جا نیز که حرف نخستین را با یک نقطه نوشته اند روشن نیست که چه خوانده اند. از این رو ریخت درست این نام تنها در خ (خالقی) حتمی است (پایان سخن استاد).
اما توضیح ما: واژه ی «برمایه» و یا «پرمایه» در داستان ضحّاک، شش بار آورده شده است که در نسخه ها و متون چاپی بعضی از دست نویس ها همه جا «برمایه»، مانند چاپ مسکو و متن دکتر خالقی، لیکن در نسخه ی فلورانس در یک جا «برمایه» به فتح «باء» و در پنج مورد دیگر بضم «باء» آورده شده است. مثلاً در این بیت فلورانس (ج1، ب117-ضحّاک)"
همان گاو کش نام بَرمایه بود
ز گاوان ورا برترین پایه بود
«بَرمایه که بفتح باء ضبط شده، اسم خاص «در موارد دیگر بضم حرف اول است، که «پرمایه» و بمعنی پرفایده می باشد.
-(ص 9، سطر 7) دست نوشته ی بیروت:
چو بندی بر آن بند بفزود نیز
نماند از بدبختش اومید چیز
در این بیت دکتر خالقی در مجله بهارستان ص 235 نوشته اند: 282 ب 442/401، گونه ی درست مصراع دوم که در همه ی دست نویس ها و پیرایش نگارنده ونیز اکنون در ژ(سن ژوزف) تباه شده است، چنین است: نماند از بدبخت مانیده چیز. این مضمون را فردوسی چند بار در شاهنامه به کار برده است و نگارنده سپس بدان پی برد و یادداشت های شاهنامه توضیح داده است.(پایان سخن استاد).
این بیت در متن فلورانس (ج1-ب 523-ضحّاک) بدین گونه است:
چو بندی بر آن بند بفزود نیز
نبود از بدبخت مایند چیز
اما توضیح ما:‌«که یک واژه ی ناشناخته است در متن مسکو و دکتر خالقی بصورت: «مانند ، ماننده» آمده و در فرهنگ نامه ها بمعنی جرم و گناه و تقصیر و کوتاهی در کار آورده شده است که در شاهنامه با شواهدی که موجود است بهتر می شود معنی حقیقی آن را دریافت کرد، مثلاً افراسیاب پس از مرگ منوچهر شاه گوید: اگر نیای من زادشم، تیغ تیز برمی داشت و به ایران حمله می کرد، امروز سروری از آن وی بود و اکنون من باید این کار را بکنم:
کنون هرچه مایند بود از نیا
زکین جستن و چنگ و از کیمیا

گشادش بر تیغ تیز من ست
که بر کشورش رستخیز من ست
«هرچه مایند بود از نیا»؛ یعنی آنچه که نیای من کوتاهی کرده است. یا این بیت از جلد پنجم فلورانس (ب530-فرود):
ز تیری گرفتار شد ریو نیز
نبود از بخت مانید چیز
یا این بیت در رستم و اسفندیار(از نسخه ی لنینگراد، 733) چاپ دانشگاه (پ 807) که رستم با خود گوید:
اگر هیچ مانیده بودی زمن
خرد بی گمان جان ربودی زمن
یعنی: «اگر اندکی گناه از من دیده می شد، بی گمان جان من خرد را از تنم می ربود و من سرگشته و بی خرد می شدم» که این بیت را چاپ مسکو از متن حذف و در پاورقی (ج6، ص 267) از قاهره، لنینگراد و دو فرهنگستان آورده است و دکتر خالقی نیز همین کار را کرده و در پاورقی (دفتر پنجم، ص 362) قرار داده و اما این که خالقی در نامه بهارستان (ص 235) می گویند: «نگارنده سپستر بدان پی برده» آیا پس از اتمام چاپ شاهنامه ی خود بوده است. یا به گونه دیگر نمی دانم چیست؟
- (ص 12، سطر 7 بآخر) در دست نوشته ی بیروت:
در جایی که فریدون پسران را پند می دهد که چون به مهمانی شاه یمن رفتید وی دختران را با شما به گونه ای می نشاند که شما بزرگ را از کوچک بازنشناسید که گوید:
سه خورشید رخ را چو باغ بهار
بیارد پر از بوی و رنگ و نگار

نشاند بر آن تخت شاهنشهی
سه خورشید رخ چون سه سرو سهی

ببالا و دیدار هر سه یکی
که از مه ندانند باز اندکی

از آن هر سه کهتر بود پیشرو
مهین باز پس در میان ماه نو

نشیند مهین نزد کهتر پسر
مِهین ماه نزد کهین تاجور

میانه نشنید هم اندر میان
بدان کت زدانش نیاید زیان
که بیت پنجم سن ژوزف در متن فلورانس (ج1، ب167-فریدون) بدین گونه است:
نشیند کهین نزد مهتر پسر
مهین ماه نزد کهین تاجور
که نابر متن دست نویس بیروت در معنی تناقض پیش می آید که مهین در مصراع نخست و دوم بیروت تکرار شده است. دکتر خالقی نیز بدان واقف بوده است (نامه ی بهارستان، ص 241، ب 666/576 و 667)
-(ص 10، سطر 13) از آن دستنوشته:
زآمل گذر سوی تمیشه کرد
نشست اندر آن نامور بیشه کرد

کجا کز جهان جوش خوانی همی
حز این نیز نامش ندانی همی
که درمتن فلورانس (ج1، ب47-فریدون) بیت دوم بدین گونه است:
کجا کز جهان گوشه خواهی همی
جز این نیز نامش ندانی همی
در چاپ مسکو (ج1، ص 81، ب48): کجا که از جهان گوش خوانی همی و در چاپ هند: «کجا کز جهان کوس خوانی همی» که در فرهنگ رشید می گوید:«کوس قصبه ای است از قصبات مازندران».
باز هم من از این نمونه اغلاط دیگر فراهم کرده بود که به گمانم همین اندازه بس است.
5- خرابی ابیات در آخر صفحات بوجود دارد که چهار ستونی است و شمار زیادی از ابیات را صاحب کتاب خواسته است ابروها را درست کند لیکن چشم را کور کرده و از این روی ضایعات فراوانی به کتاب وارد کرده، پس نسخه بیروت با این بررسی که شد، میزان اعتبارش معلوم می گردد که چیست و چه گونه و چه اندازه است.
به این نکته نیز اشاره می کنم که در وجه ی رسم الخط نسخه ی بیروت گاهی مانند فلورانس است، یکی «واو» بجای کسره مانند: سر و تخت/سرتخت-پیلان و کوس/پیلان کوس-چشم و دل/چشم دل. که در دستنویس بیروت (ص5، سطر 1): «بابراندر آمد سرو گاه اوی» بجای «سرگاه» است.
این نظر را که «واو» نشانه ی کسره بوده است با شادوران دکتر احمد تفضلی در میان نهادم وی این نظر را پذیرفت و افزود که علاوه بر این در نسخه ی فلورانس «بد» که از بقایای زبان پهلوی است بجز «آن» و«این» که بدان و بدین است در جلو کلماتی که مصوّت دارند نیز گاهی می آمده مانند:«بدآب/به آب، بدایران/به ایران-بدانبوه/به انبوه و ...».
متن چاپی فلورانس (ج1، ص 42-مقدمه) رسم الخط نسخه ی فلورانس. که در متن دست نویس بیروت (ص 5 هشت سطر آخر) چنین است:
بداب اندرون پر برآورد و بال
چنان چون شب تیره بازی خیال
در جمع بندی نهایی که ملاحظه می کنید باید به عرض برسانم که این دسنتوشته با این همه ضعف هایی که دارد، لیکن چاپ کردن آن را به صورت عکسی منتفی نمی داند؛ زیر کمتر دستنوشته ای است که از عیب خالی باشد.
1- کاتب در نشانه گذاری (نسبت به این چند صفحه) بی دقت بوده است.
2- واژه های اساسی که استخوان بندی شاهنامه به آنها بستگی دارد همه را غلط آورده، مانند «برمایه» و «پُرمایه» را یکسان نوشته و استاد خالقی مطلق نیز در متن کتاب همین کار را کرده و اشتباه کرده است. «بشنود» برخلاف اجماع نسخه ها است. «مانید چیز» که در دستنوشته بیروت «اومید» آمده و در چاپ مسکو و سپس خالقی تا چلد پنجم «ماننده» آورده که آن دو نیز اشتباه کرده اند.
3-در آوردن و نشاندن دختران در پهلوی پسران فریدون، ابیات در نسخه ی بیروت با هم تناقض دارند، زیرا مهین در بیت پنجم مکرر آمده.
4- «کجا در جهان گوشه خوانی» یا «کوس خوانی همی» که زادگاه فریدون است، در نسخه بیروت، «-جوش خوانی» آورده که بی معنی است.
5- سقط های بی مورد در اثر بی دقتی کاتب واقع شده است.
6- تباه شدن دو سطر یا بیشتر در آخر هر صفحه ی سن ژوزف که شاید کلا در همه ی این دستنوشته دو سه هزار بیت باشد.

پی‌نوشت‌ها:

* استادبازنشسته دانشگاه تهران

منبع مقاله :
اکبری، منوچهر،(1390) ، فردوسی پژوهی، تهران، خانه کتاب، چاپ اول